۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

این قسمت اول مقاله منه که در مورد موسیقی ترکمن نوشته بودم. از این که خیلی دیر به دیر آپدیت می کنم متاسفم. از این به بعد این روند سرعت بیشتری می گیره.


ترکمن ها، قومی ترک نژاد هستند که سال ها پیش از سرزمین های مرتفع غرب چین به چمنزار های آسیای میانه و کناره های خزر آمده اند. تاریخ شفاهی چنین قوم مهاجری سرشار از نغمه های کوچ و نبرد با اقوام مختلف است. جمعیتی در حدود دو میلیون از هشت میلیون ترکمن در ایران زندگی می کنند.مانند بسیاری از اقوام ساکن فلات ایران که اشعار استوره ای خود را به مدد شاعران بومی وارد هنرهای نمایشی و ترانه های قومی خود کرده اند، تاریخ اسطوره ای قوم ترکمن نیز توسط شاعر نامدارش مختوم قلی مرادی به صورت تصنیف هایی در آمده که به آن "موقام" یا مقام می گویند. تصنیف هایی که تعداد باقیمانده آن را تا به امروز به چهل یا پنجاه تصنیف بالغ دانسته اند. مردمان ترکمن از موسیقی برای روایت گذشته و زادگاه این قوم کوچنشین استفاده می کنند که توسط راویان این موسیقی که "بخشی" نامیده می شوند، به نسل های حاضر و بعدی منتقل می شود. به سبب وجود حکومت های مهم ترکمنی در تاریخ ایران مانند سلجوقیان، ترانه های موسیقی ترکمنی دو خواستگاه و محتوی کاملا متفاوت دارد. اولی به شرح حال شاهان می پردازد و دیگری روایت هر روز عامه مردمی است که اکثرا به دامداری و کشاورزی می پرداخته اند. بر همین اساس، سوز و گداز هجران را نیز همچون در موسیقی ایل قشقایی و بختیاری، در میان آواز "موقام" های ترکمنان می توان شنید. موسیقی محلی نواحی مختلف ایران عمدتا دو زمینه و غالب متفاوت دارد. اولین تِم موسیقی محلی ، موسیقی رقص و شادی و پایکوبی است که با ترانه هایی طربناک که در قدیم از آن به "لهب و لهب" یاد میشده، شناخته می شود. موسیقی که اغلب در مراسم عروسی استفاده می شده اما امروزه کارکردی متفاوت در موزه کم بازدید هنر های بومی یافته است. قسم دوم موسیقی محلی اما هیچ نشان از طرب ندارد؛ موسیقی محزونی است که با تکرار های ناهمگون خود فضایی عرفانی ای را پدید می آورد که با موسیقی عرفانی شمال هندوستان شناخته شده است اما اصالتا ریشه ای خراسانی دارد
موسیقی ایل ترکمن جنبه های گوناگونی دارد و مقام ها (تصنیف ها) در زمینه های گوناگونی طبقه بندی شده و اصولا کاربرد متفاوتی داشته اند. بخش اول این تغزلات، بخشی است که قدمت چند صد ساله دارد و حاصل اشعار شاعرای ترکمن به خصوص مختوم قلی مرادی است. در بخش دوم، تاریخ حماسی ترکمن جانمایه مقام ها می شود. منظومه های حماسی و غنایی ای مانند زهره و طاهر، شاه صنم و غریب، و حمرا و حوری لقا از نمونه های این بخش موسیقی ترکمنی دارد. داستان های غنایی این منظومه ها بسیار از لحاظ ساختار و اجزا با داستان های غنایی فارسی تفاوت دارد. نکته جالب اینکه ادبیات و افسانه های ترکمنی نیز مانند موسیقی آن وامدار اقوام پیرامون خود بوده اند. نگاهی به خلاصه منظومه زهره و طاهر این امر را روشن می نماید
زهره دخترپادشاه وطاهر پسروزیر دوعاشق مکتب خانه ای که قرار بود شاه زهره را به عقد طاهر درآورد ولی بد قولی شاه وبه دنبال آن با صندوق به دریا انداخته شدن طاهر پیش آمد و او به بغداد می رسد وماهم دختر شاه بغداد عاشق او می شود طاهر بعد از هفت سال به تاتار مسکن زهره بر می گردد نقش قره باتر که به زور می خواهد زهره را به عقد خود در آورد نقش ظالم در مقابل مظلوم است بااطلاع پدر زهره از برگشت طاهر دستور قتل او را می دهد بعد از قتل طاهر زهره خود کشی می کند وبه دنبال آن قره باتر نیز خود کشی می کند قبر او وسط قبر طاهر وزهره قرار می گیرد شبی پدر زهره در خواب می بیند که از روی قبر زهره وطاهر لاله ی سرخی روییده به هم چسبیده بالا می روند ولی خاری در وسط مانع پیوند آنها می شود زهره در خواب به پدر می گوید در زمان حیات مانع ازدواج ماشدی حالا که مردیم اقلا این خار رااز میان ما بردار از طرف دیگر ماهم دختر شاه بغداد با شنیدن مرگ طاهر که عاشق او بود لشکر به تاتار می کشد و طی جنگی پدر زهره را شکست می دهد در این ایام به امر خداوند زهره وطاهر زنده می شود وطاهر با هر دو یار خود به خوبی زندگی می کند وپادشاه آشپز آنها می شود...
در بخش سوم یکی از رسم های این قوم که با موسیقی آمیخته شده، به نام ذکر خنجر نمود می یابد . ناله ساز دو تار همراه با حرکات موزون و ناگهانی نوازنده، قدرتی دو چندان یافته تا در مخاطب اثر کرده و او را با اتصالی عرفانی به خلسه برساند. بیماری که به باور ترکمنان ارواح پلید در او حلول کرده اند در محاصره تار و تارزن قرار می گیرد تا بر اثر یک جاذبه از تسخیر پلیدی ها پاک شود. ترکمنان همان طور که به طب گیاهی در درمان بدن خود اعتقاد دارند از موسیقی نیز برای درمان روح پریشانانشان استفاده می کرده اند. گوشه هایی که در این دستگاه برای این منظور نواخته می شود شباهت زیادی به دو تار خراسانی دارد که سرشار از تکرار های غیر یکسان و بعضا ناهمگون است. ترکیب این تکرار ها و ناهمگونی ها، به همراه ریتم منحصر به فرد دوتار، مانند چرخدنده هایی که در تعامل با هم یک ساعت مکانیکی را می چرخانند، باعث حرکت مغز و سیستم عصبی می شود. عکس العمل این سیستم عصبی در مواجهه با تغییرات ناگهانی این چرخدنده ها، که همان ملودی، ریف و ریتم ساز هستند، باعث شک روحی به دستگاه عصبی شده و بر روی روان بیمار تاثیر می گذارد
اما رقص خنجر از آغاز تا امروز به این سبک برگذار نشده است. این مراسم که از موسیقی و بالخص دوتار در آن برای درمان روح و روان استفاده می شود از سه قرن پیش از اسلام به عنوان آیینی نمایشی با خواندن سرودهای حماسی رواج داشته است. این مراسم ظاهرا قبل از شروع شکار انجام می شده است و شاید اثر گرفته از مراسمی باشد که در گذشته های دور قبل از میدان نبرد با قبایل دشمن برای روحیه گرفتن انجام می شده است. شاید به دست گرفتن خنجر که امروزه در بین غزل خوانان این مراسم متداول است یادگار چشمه تاریخی، حماسی این سنت قومی باشد. با ظهور اسلام، جانمایه این رسم نیز تغییر یافت و از سرودهای حماسی به رویکردی مذهبی و عارفانه رسید. علت این تغییر رویکرد را در دو نکته می توان جستجو کرد. عامل اول که یک عامل داخلی است، ظهور اسلام به عنوان یک ایدئولوژی در بین افراد ترکمن است که بر زندگی سیاسی و اجتماعی قوم ترکمن تاثیر گذاشته است و عامل دوم، کاهش جنگ های قبیله ای و تغییر شرایط اولیه حاکم بر این رسم است به طوری که با کم شدن جنگ ها و برخورد های قبیله ای، این رسم نیز به عنوان یک عضو زنده فرهنگی در قوم ترکمن تغییر کاربرد داده و از یک مقدمه جنگ، به بازخوانی حماسه ها و در مرحله بعدی با تغییر جانمایه یه یک رسم مذهبی بدل شده است. به نظر می رسد که این تغییر رویه بیشتر تحت تاثیر عوامل زمانی و طبیعی تاثیر گذار بر هویت فرهنگی قوم ترکمن بوده تا اینکه تحت فشارهای سیاسی انجام گرفته باشد. امروزه با تحول در مبانی بنیادی رسم ذکر خنجر، شیوه اجرای آن نیز تفاوت یافته است گرچه هنوز شیوه اجرای عرفانی آن به همراه ساز در تاریخ شفاهی این قوم وجود دارد

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

مروری بر آلبوم آکوارد دیاری- کاری از گروه ممنحصر به فرد اهورا



آلبوم آکوارد دیاری یا روزنوشت های ناهنجار از گروه آلترناتیو اهورا، آلبومی است که برای مخاطب انگلیسی زبان و علاقه مند به سبک راک مستقل (ایندی راک) تهیه شده است. آلبوم هایی که در این گروه بندی طبقه بندی می شوند اغلب اهداف و نگرش های متفاوت تهیه کنندگان آن را به نمایش می گذارند. برخی از آنان بر کلام تکیه می کنند، برخی بر موسیقی تاکید می نمایند و برخی هم رویه ای بینابین را بر می گزینند. بنابر شیوه نگرش گروه به موسیقی و کلام، میکس و تناسب بلندی کلام و آهنگ نیز تغییر می کند به طوری که گروهی که تاکید اصلی آن بر روی موسیقی است، از کلام به عنوان یک "ساز" در همراهی با سازهای دیگر استفاده می کند و گروهی که تاکید آن بر آواز است، موسیقی را در همراهی با آن به کار میگیرد. چنین تیزبینی ای در آلبوم گروه اهورا دیده شده. در روزنوشت های ناهنجار اهورا، موسیقی بر آواز غلبه دارد. موسیقی آلبوم، موسیقی آلدرناتیوی خاکستری رنگی است که از روزهای افسردگی می خواند و گاه با تغییرات ریتمیک در خود تنوع ایجاد می کند.
شاید آنچه بیش از همه چیز در این آلبوم شاخص و متنوع به نظر برسد، تغییرات ملودیک و ریتمیک است که برخلاف تصور شنونده فضا و تم آهنگ را عوض می کنند. نمونه بارز این تغییر را می توان در آهنگ شماره پنج این آلبوم که با نام کلوسر نام گذاری شده مشاهده کرد که ترکیبی از سه تم متفاوت است. ابتدا تم غالب آلبوم که همان تم خاکستری رنگ افسرده است شروع می شود سپس، با تغییری ناگهانی، هیجان ناشی از انزجار بر آن غالب می شود و تغییر ریتمیک موسیقی نیز بر آن می افزاید تا با ریتمی تند و شلوغ و پرتنش بار دیگر تم آهنگ تغییر کند و به تم اولیه برسد. تغییرات این چنینی در جا به جای آلبوم روزنوشت های نا هنجار گروه اهورا دیده می شود که این ویژگی باعث شده که تابوی کسل کنندگی آلبوم های با این تم شکسته شده و شنونده با تغییر ساختار آهنگ ها احساس خستگی نکند.
از دیگر ویژگی های بارز این آلبوم تنوع در ساختار آهنگ ها و در عین حال پیوستگی آنهاست. در این آلبوم فضاهایی از موسیقی جاز، الکترونیک، موسیقی آمریکای لاتین و حتی تم هایی از موسیقی شرقی دیده می شود که در غالب یک اثر راک مستقل سازماندهی شده است. به طور مثال در ترک ششم آلبوم به نام دریزل نایت ( سلحشور غمگین) از تکنیک های موسیقی الکترونیک به عنوان جلوه ای تازه برای موسیقی راک استفاده شده. شاید در بسیاری از ترک های این آلبوم این تنوع به چشم بخورد. تنها در ترک دوم این آلبوم به نام آن اَتِندِد ( شرکت نکرده) است که تنظیم جامدی از موسیقی متال به چشم می خورد. سازبندی این آلبوم هم منحصر به فرد است. برخلاف البوم های دیگر سبک راک که منحصرا بر مبنای هنرنمایی ساز گیتار بسته شده اند. ترکیب همگون و موازی سازها در البوم گروه اهورا شنونده را تحت تاثیر قرار می دهد. علاوه بر گیتار، در بسیاری از قطعات پیانو نقش اصلی را دارد. همچنین در این آلبوم از ساکسیفون و سازهای الکترونیک در ترکیب بندی قطعات استفاده شده است که این آلبوم را از یک آلبوم صرفا جامد راک به یک آلبوم راک انعطاف پذیر و ملایم تبدیل کرده است.
یکی دیگر از عواملی که در تلطیف و انعطاف پذیری قطعات نقش داشته است، وکال آوازی و ملایم آن است که به بهترین نحو ممکن توسط اشکان هداوند اجرا شده است. هرچند که آلبوم روزنوشت های ناهنجار آلبومی موسیقی محور است اما کلام مانند یک ساز آوایی در ساختار سازی این آلبوم نقش اساسی ای را ایفا می کند. شعر این آلبوم شعری کنایه آمیز و استعاری است که نماد سازی نیز در آن دیده می شود. شاید بتوان گفت جان مایه شعری این آلبوم بیان سردی از رابطه های عاشقانه است که به خصوص به لحظات پس از هجران می پردازد. در انتها شاید بتوان آلبوم روزنوشت های نا هنجار را نزدیک ترین البوم موسیقی ایرانی به استاندارد های جهانی موسیقی دانست

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

از کاپشن رقی تا مصطفی - نگاهی‌ به آلبوم جدید عبدی و گروه ماد - کخئو کلخت



عبدی بهروان برای کسانی که سیر موسیقی متفاوت ایران را دنبال می کنند، نامی آشناست. آلبوم شلمرود، اولین آلبوم او بود و اینک کخئو کلخت تجربه ای متفاوت از اوست. آلبومی که از رقی شروع می شود و به مصطفی ختم، تا یادآور آلبوم دوم منتشر نشده او باشد؛ مصطفی و رقی. شعر عامیانه و پازل گونه این آلبوم هم ساده است هم سنگین؛ ساده است از آنجا که هر تکه این پازل مانند تصویری است که در ذهن نقش می بندد و سنگین است از آن جهت که کنار گذاشتن قطعات این پازل برای رسیدن به تصویر نهایی آسان نیست. این پارادوکس برای کسانی که در حل کردن جدول کلمات متقاطع تبحر ندارند، ممکن است گیجی بیافریند.
آلبوم جدید عبدی و دوستانش، گروه ماد، دارای دو تم اصلی است. تم اول، برداشتی اجتماعی دارد که می توان از آن به سگ کشی های یک "شهر بیچاره" تعبیر نمود. فراز این تم در آهنگ رقی است؛ جایی که شنیده های نه چندان کودکانه کودکی خردسال، با واقعیت این شهر بیچاره پیوند می خورد تا "کاپشن رقی" اولین سکانس تکمیلی این پازل باشد. زاویه باز دوربین کخئو کلخت در دو آهنگ بعدی،" زدیم به خونش" و "این"، بسته تر می شود تا تصاویر، کلوز آپ های بسته ای باشند از روایت هایی مقدّس نشان داده شده. تلفیق ملودی های شمال خراسان با سبک راک خوانی خواننده و تصاویر صحنه های رقت آوری که با ریسمان های مقدس به آسمان دوخته شده اند، ارتباطی را می آفرینند که زیبایی این دو آهنگ را دوچندان می نماید. مانند تابلوی کوبیسمی است که رئالیسم را به تصویر می کشد و آن را به سورئالیسم پیوند می دهد. "پسر عموجان" روایتی اجتماعی- خانوادگی ای از این پیوند است است. "نهنگ خام"، هشداری است به آنچه می کنیم و می بینیم ولی توجیه اش می نماییم. تم دوم آلبوم کخئو کلخت، در نیمه دوم آلبوم شروع شده و در "سوگ" به اوج می رسد. این تم پشت صحنه زندگی انسان هایی است که بازیگر نیمه اول این نمایش بوده اند. نگاهی است به درون زندگی ساکنین این شهر؛ پادشاهانی که اغلب بر الاغی سوارند. "گپ"، اتوبیوگرافی یکی از این پادشاهان است که به مخاطب کمک می کند قطعات این پازل را سریع تر بچیند. "مصطفی" پرده آخر این نمایش است. پرده ای که با آرامش، افسردگی و یاد گذشته شروع می شود و در نقطه مقابل پایان می پذیرد. حسرت هایی که با اختتامیه جنجالی این آلبوم جبران می شوند.
از بعد موسیقایی نیز، این آلبوم شباهت کم نظیری به کلامش دارد. تم های مختلفی که در طول این 40 دقیقه می شنوید شما را گاه به یاد نواحی شمال خراسان می اندازد و گاه فضای سازهای بادی اسکاتلندی را در پیکره ای متمایز برای شما بازسازی می کند. ترکیب مناسب سازدهنی (هارمونیکا) و سورنا و ریتم های فانک گیتار که پس زمینه ای مدرن برای زمینه ای ملودیک از نواحی تاریخی شمال خراسان را فراهم می کند، از زیبایی های موسیقایی این آلبوم است. کلام و آهنگ چنان با هم اتصال یافته اند که گویی خواننده کلمات را مینوازد. هنرمندی علی اکبر بهاری که پیشتر او را با نوازندگی سورنا، قشمه و کمانچه در آلبوم های موسیقی نواحی شناخته بودم، عنصر بنیادین ارزش هنری این آلبوم است که فراز آن را در "پسر عمو جان" شاهد هستیم.
در یک نگاه کلی، آلبوم جدید گروه ماد را باید جزو یکی از پیچیده ترین و ناشنیده ترین آثار موسیقی تاریخ ایران دانست. هم از نظر کلام و هم از نظر موسیقی این آلبوم را می توان در طبقه بندی کمتر استفاده شده " فوق خاص" کلاسه بندی کرد. مطابق اکثر آثار قرار گرقته در این طبقه، شنیدن بار اول این آلبوم شاید تنها به شناختن پیچیدگی های آن بینجامد و برای حل این پازل نیاز به دقت و مداومت شنیداری این آثار می باشد. این آلبوم، هدیه مناسبی است برای کسانی که ساده انگاری را در موسیقی نمی پسندند و موسیقی برای آنان کمی بیشتر از تفنن است. شاید بتوان بارها آن را گوش داد و هر بار قطعات این پازل را در جای دیگری چید و تصویر دگری ساخت اما آنچه مورد یقین است لذتی است که در جستجوی تصاویر گوناگون کخئو کلوخت بدست می آید. لذتی که در آثار دیگر معاصر کمتر می توان یافت

اصل این مقاله را می توانید در مجله زیرزمین بخوانید. http://www.zirzamin.org/?q=node/845

۱۳۸۹ اردیبهشت ۷, سه‌شنبه

چوب پا؛ پای در خاک، دهل در آسمان


در شهر یا دهات اطراف که عروسی میشد، باید اول صبح راه می افتاد تا جلودار کاروان عروسی باشد.آن روز نیزبا قدم هایی بلند از حاشیه کویر گذشت و از فراز نخلستان ها نگاهی به ده انداخت. سه روز بود که این راه را می پیمود و چهار روز دیگر نیز باید طی میشد تا مراسم هفتگانه وصلت عروس و داماد به پایان برسد. مراسمی که از جُل برون و حنابندون تا حمام برون و سر تراشون با آواز و دهل او رونق می گرفت. در آفتاب تابان کویر سایه اش زودتر از سازش به گوش می رسید و مردم ده با دهل، دایره و آواز به استقبالش می رفتند.اما نه تنها زنان و نه کودکان از دیدن هیبت پنج متری مراد ترسی نداشتند بلکه با ساز و دهل با او همصدایی می کردند. رمق پاهای سه متری قرمز پوشش، که از بام خانه ها هم بلند تر بود، باید آن قدر دوام می آورد تا عروسی به پایان برسد و او باز هم حاشیه کویر را بپیماید تا به خانه اش رسد
نه اشتباه نکنید، مراد موجود افسانه ای که ساخته تخیل و ذهن بشری باشد نیست. تصویر بالا هم نه در استدیو های فیلم سازی، بلکه در یک عروسی در شهر بم در حافظه فرهنگی مردمان نقش بسته است. مراد شرفایی نیز آخرین نسل از هنرمندان کرمانی بودکه نسل ها از فراز پاهای چند متری چوبی خود مراسم عروسی همشهریانشان را رونق می بخشیدند. هنری که به چوب پایی معروف است و اکنون بخشی از فرهنگ فلکلور منقرض شده به حساب می آید. با مرگ مراد شرفایی آخرین هنرمند چوب پا نیز از روستای بیدخون رخت بر ببست تا هنری که پیش از او "خان علی" و "گرگ علی" بدان می پرداختند وارثی در عصر جهانی شدن نداشته باشد
چوب پا فردی است که بر روی دو چوب بلند می ایستد. بر اسا بنیه هر فردی، ارتفاع چوب هم متفاوت است. چوب ها از جنس سپیدار هستند و به دست نجارهای محلی ساخته می شوند. به دور چوب ها پارچه قرمز خوش رنگ پیچیده می شود و فرد آن را با طناب کنفی به پاهایش محکم می کند. سپس به کمک چند نفر بر روی چوب ها استوار می شود، تنبکش را به گردنش می آویزد و در راس خاندان داماد راه می پیماید. این هنر از نوجوانی فرا گرفته می شود. با بالارفتن سن بچه ها و افزایش بنیه آنان طول چوب ها هم افزایش می یابد. این هنر نیز مانند اکثر هنرهای فولکلر موروثی است و از پدر به پسر به ارث می رسد. اما پسر شرفایی توان چوب سواری ندارد: " کار هر کسی نیست، هم زور می خواهد هم عشق."
چوب پایی ترکیبی از سه هنر است. نوازندگی دهل، آواز و هنر نمایشی که همان چوب پایی است. چوب پا ها صدایی خوش دارند و آهنگ هایی محلی مانند جنگ نامه یا حنابندان را اجرا می کنند. تصور اینکه چنین ترکیب شگفت آوری از موسیقی و هنر نمایشی از دیرباز حداقل در بخشی از سرزمین ایران اجرا می شده انسان را به تفکر وامیدارد. براستی چوب پایی زاده کدامین تفکر و چرا اجرا می شده است؟ آیا تنها دلیل وجودی آن این بوده که چوب پا با قامت بلند خود گوش فلک را از وصلت عروس و داماد کر کند؟ یا کسانی که قرن ها پیش به فکر آفرینش چنین هنر بدیعی آفتادند اندیشه ای بزرگ تر از سرگرمی داشته اند؟
چوب پا با جامه ای سرخ بر روی زمین می ایستد، گویی ریشه ای چوبین در زمین دوانده است. او خاک را با چوب، که نماد طبیعت است، و انسان، که همان چوب پاست، پیوند می دهد. جامه سرخی که بر روی چوب ها می پوشانند مانند خونی است که انسان از زمین می گیرد و با آن به ترانه خوانی و بزم می پردازد. گویی حیات متصل به زمین با شادابی ما نیز ارتباط دارد. در سرزمینی خشک که تنها بلند قامتان، درختان نخل بوده اند پیوند میان زمین، بلندی، حیات (خون) و شادی معنایی صدچندان می یابد. گویی نیاکان هنرمند ما می خواسته اند در بزم و شادی نیز به ما یادآوری کنند که ریشه در خاک داریم.شاید این تقاطع شگفت آور تاریخی چندان بی معنا هم نباشد که در زمانه ای که آخرین قاصد پیام آور دوستی میان ما و طبیعت خاموش گشته، انسان نیز کم کم دارد طبیعت را فراموش می کند.

۱۳۸۸ آبان ۲۷, چهارشنبه

لینک درس گذشته : http://persianist.blogspot.com/2009/11/blog-post_05.html

سایر کلید ها:  (برای وضوح و درشت نمایی بیشتر تصاویر بر روی آنها کلیک کنید)

کلید های اکتاو:
از قرن هجدهم به بعدف کلید سل برای نوشتن سازهایی مانند ویولن سل، گیتار و وکال تنور مورد توجه قرار گرفت ولی این ساز ها نت های بم تری تولید می کردند. به این منظور کلید سل را به صورت شکل بالا نوشتند (به صورت دو تا کلید سل پشت سر هم یا به صورت کلید سلی که در زیرش یک 8 قرار دارد). این کلید سل را اغلب کلید تنور می خوانند و نت های آن یک اکتاو پایین تر (بم تر) از کلید سل معمولی نواخته می شود.




کلید خنثی: برای نت نویسی ساز های درام و پرکاشن نمی توان از کلید های بالا استفاده نمود زیرا نت ها برای پرکاشن و درام به صورت استانداردی تعریف نشده اند. برای این منظور از کلید خنثی استفاده می شود که همراه با آن یادداشتی به پیوست در مورد توضیح اینکه چه طبلی چگونه نشان داده شده است می آید. این کلید لزوما دارای 5 خط نیست. مورد های دیگری نیز از این کلید استفاده می شود. به عنوان مثال وقتی که باید بر بدنه ویولن یا ویولن سل ضربه زد یا خواننده باید به میکروفون ضربه بزند( یا بشکن بزند و یا موارد مشابه)


تبلچر: برای سازهای سیمی مانند گیتار در برخی اوقات (مخصوصا برای آکورد زنی) از سیستم نت نویسی معمولی استفاده نمی کنند و از تبلچر استفاده می کنند. در این مورد بر روی خطوط حامل به جای علامت کلید، واژه تب ( به انگلیسی) نوشته می شود. تعداد خطوط تبلچر لزوما 5 عدد نیست و به تعداد سیم های ساز بستگی دارد. به عنوان مثال برای گیتار معمولی 6 سیم، 6 خط استفاده می شود. شماره هایی که بر روی خطوط واقع می شوند نشان می دهند که در کدام بازه باید آکورد نواخته شود. مانند کلید خنثی که برای پرکاشن استفاده میشد در این کلید نیز بیشتر حالت سمبولیک دارد تا یک کلید رسمی نت نویسی باشد. 

در درس ادبیات ادامه داستان کیومرث و ماجرای کشته شدن سیامک را بیان می کنیم:

سیامک بیامد برهنه تنا
    
بر آویخت با دیو اهرمنا
بزد جنگ وارونه دیو سیاه
    
دو تا اندر آورد بالای شاه
فکند آن تن شاهزاده بخاک
    
بچنگال کردش، کمرگاه چاک
سیامک بدست خروزان دیو
    
تبه گشت و ماند انجمن بی خدیو

سیامک بدون زره و ابزار آلات جنگی به جنگ دیو سیاه آمد اما دیو سیاه به او نیرنگ زد و تن می را بر خاک مالید. سیامک به دست خروزان ( نام پهلوانی از سرزمین توران) دیو سرشت دیو کشته شد و لشگر فرمانده اش را از دست داد.


چو آگه شد از مرگ فرزند شاه
    
ز تیمار، گیتی بر او شد سیاه
فرود آمد از تخت، ویله کنان
    
زنان بر سر و موی و رخ را، کنان
دو رخساره پر خون و دل سوگوار
    
دو دیده پر از نم چو ابر بهار
خروشی برآمد ز لشگر بزار
    
کشیدند صف بر در شهریار
همه جامها کرده پیروزه رنگ
    
دو چشم ابر خونین و رخ بادرنگ
دد و مرغ و نخجیر گشته گروه
    
برفتند ویله کنان سوی کوه

وقتی که کیومرث از مرگ فرزند خود آگاه شد از شدت این واقعه دیدگانش سیاه گشت. از تخت شاهی فریاد زنان و ناله کنان پایین آمد و بر سر و مو و صورت خود میزد. بر این واقعه اشک های بسیاری ریخت و چشمانش مانند ابری که باران باریده باشد نمناک بود. در میان سپاهیان نیز گریه و زاری به اوج خود رسید و سپاهیان به پیش شاه آمدند در حالی که لباس های فیروزه ای خود را به نشانه عزاداری پوشیده بودند و چشم هایشان از شدت اشک بادکرده و خونین بود. همگان ( دد= حیوان وحشی، نخچیر یا نخجیر= شکار و در کنایه به معنی همگان است) جمع شدند و ناله کنان به سوی کوه رفتند



برفتند با سوگواری و درد
    
ز درگاه کی شاه برخاست گرد
نشستند سالی چنین سوگوار
    
پیام آمد از داور کردگار
درود آوریدش خجسته سروش
    
کزین بیش مخروش و باز آر هوش
سپه ساز و بر کش به فرمان من
    
بر آور یکی گرد از آن انجمن
از آن بد کنش دیو، روی زمین
    
بپرداز و پردخته کن دل ز کین
کی نامور سر سوی آسمان
    
بر آورد و بد خواست بر بد گمان
بر آن برترین نام یزدانش را
    
بخواند و بپالود، مژگانش، را
وزان پس بکین سیامک شتافت
    
شب و روز، آرام خفتن نیافت



سپاهیان با درد و سوگ بسیار برفتند و درگاه شاه جای عزاداری و خاک بر سر کردن و سوگواری بود. به مدت یکسال به عزاداری پرداختند تا از جانب پروردگار فرشته ای پیام آورد که بیش از این سوگواری نکنید و به هوش آیید. سپاه را به فرمان من آماده ساز و از میان سپاهیان یک فرمانده دلیر بر آن بگمار. دل هایتان را از کینه نسبت به دشمن پر کنید. کیومرث سر به سوی آسمان برد و بر بدی نفرین کرد و نام خداوند را بر زبان جاری نمود و مژه هایش را از اشک پاک نمود. از آن پس به انتقام جویی سیامک برخاست و شب و روز بر این کار مداومت نشان داد.


در درس بعدی به جنگ هوشنگ و کیومرث با دیو سیاه می پردازیم. 
درس ایران شناسی هم امروز نمی رسم برایتان بنویسم و امیدوار هستم که در درس های آینده به آن بپردازم.







۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

کلید های باس- مروری بر مبحث کلیدها









لینک درس گذشته : http://persianist.blogspot.com/2009/10/blog-post_30.html
کلید های باس :
این کلید که شبیه حرف "و" فارسی است، را کلید فا می نامند. وقتی این کلید بر روی خط چهارم خطوط حامل بیاید به آن کلید باس گفته می شود.در بالا و پایین خطی که کلید باس بر روی آن قرار میگیرد یک علامت نقل قول (: ) قرار گرفته که این امر به ما کمک می کند که تشخیص بدهیم کلید فا بر روی چه خطی قرار دارد. کلید باس تنها کلید فایی است که امروزه متداول می باشد. بنابراین وقتی از کلید فا صحبت می کنیم منظور همان کلید بیس می باشد. این کلید برای سازهایی مانند ویولن سل، یوفونیوم، دابل بیس، گیتار بیس، بیسون، کنترا بیسون، ترومبون، توبا، تیمپانی، کیبورد و پیانو و هورن و کرال باریتون و باس استفاده می شود.
نکته: درسازهای گیتار بیس، کنترا بیسون و دابل بیس نت ها یک اکتاو پایین تر از آنچه هستند نواخته می شوند. به عنوان مثال نت سل اکتاو دوم بر روی خط اول کلید فا قرار دارد، اما این نت را وقتی در گیتار بیس بزنیم از سل اکتاو دوم بم تر بوده و سل اکتاو اول است. علت این قرار داد این بوده که چون این سازها بم ترین صدا هارا تولید می کنند، دیگر یک کلید جداگانه به آن اختصاص داده نشود و از همان کلید فا برای این سازها استفاده شود. اکنون کلید های باسی که دیگر متداول نیستند را مرور می کنیم
کلید باریتون:  وقتی کلید فا بر روی خط سوم قرار بگیرد به آن کلید باریتون گفته می شود که البته این کلید منقرض شده است. سابقا این کلید برای نوشتن وکال باریتون استفاده می شد.
کلید باس پایین ( ساب بیس) : وقتی کلید فا بر روی خط پنجم از خطوط حامل واقع شوند به آن کلید ساب بیس می گویند. این کلید اکنون استفاده نمی شود و سابقا برای نوشتن بیس لاین در آثار موسیقیدانانی مانند شولز استفاده می شد. این کلید نت هایی همانند کلید سل تولید می کند با این تقاوت که دو اکتاو پایین تر ( بم تر) اجرا می شوند.
قبل از اینکه سایر کلید ها را بررسی کنیم اجازه بدهید تا خلاصه ای بر مباحث کلید ها تا اینجا داشته باشیم:
کلید ها برای فهمیدن نت ها در یک قطعه موسیقی به کار می روند بدین صورت که ابتدا باید کلید شناخته شود تا بتوان نت ها را تشخیص داد. به بیان دیگر نت ها تا موقعی که بر روی کلید خاصی قرار نگیرند، قابل شناسایی و نواخته شدن نیستند. از بین کلید هایی که وجود داشته اند، کلید فا و کلید سل امروزه بسیار استفاده می شود. کلید فا بیشتر برای نت های بم و کلید سل برای نت های دیگر ( میانه و زیر) استفاده می شوند.  
در درس آینده به کلید های دیگری می پردازیم که با این کلید ها کمی تفاوت دارند و درس ما در مورد کلید ها تمام خواهد شد و وارد مبحث میزان ها و نت ها خواهیم شد.

در درس ادبیات به ادامه داستان کیومرث از شاهنامه می پردازیم:
به رسم نماز آمدندیش پیش

وزو بر گرفتند آیین خویش
پسر بد مر او را یکی خوبروی

هنرمند و همچون پدر نامجوی
سیامک بدش نام و فرخنده بود

کیومرث را دل بدو زنده بود
بر آمد بر این کار یک روزگار

فروزنده شد دولت شهریار
فردوسی می گوید: از همه جا به سوی کیومرث می آمدند و از او راه و روش زندگی را می آموختند. کیومرث صاحب فرزند پسری بود هنرمند و مانند خود جویای نام، نامش سیامک بود و کیومرث نیز دلش به او خوش بود که سیامک روزی جای او را بگیرد و پادشاهی و تاج و تخت وی دارای اقبال و رواوری مردم باشد.
به گیتی نبودش کسی دشمنا

مگر بد کنش، ریمن اهرمنا
به رشک اندر اهرمن بد سگال

همی رای زد تا ببالید بال
یکی بچه بودش چو گرگ سترگ

دلاور شده با سپاه بزرگ
جهان شد بر آن دیو بچه سیاه

ز بخت سیامک وز آن پایگاه
کسی در جهان به جز اهریمن دشمن سیامک نبود. اهریمن بدسرشت که به جانشینی سیامک حسادت می کرد با رای زنی و مشورت دیگران آماده مقابله با او می شد. اهریمن بچه ای درشت اندام داشت که در سپاه دلاور شده بود و مانند گرگ درشت سیاهی گشته بود.
سپه کرد و نزدیک او راه جست

همی تخت و دیهیم کی شاه جست
همی گفت با هر کسی رای خویش

جهان کرد یکسر بر آوای خویش
کیومرث زین خود کی آگاه بود

که تخت مهی را جز او شاه بود
یکایک بیامد خجسته سروش

بسان پری پلنگینه پوش
بگفتش ورا زین سخن دربدر

که دشمن چه سازد همی با پدر
آن دیو سیاه که در سپاهیان را به دور خود جمع کرده بود به فکر رسیدن به تاج و تخت شاه بود. با هر کسی که می نشست نقشه اش را میگفت و همه را با خود همراه کرده بود. کیومرث نیز اطلاع نداشت که کس دیگری نیز در پی تاج و تخت او هست. فرشته ها در لباس سپاهیان خوش قیافه به دیدار سیامک می امدند و به او مرتب می گفتند که دشمن در میان سپاهیان پدرش نفوذ کرده است.
سخن چون بگوش سیامک رسید

ز کردار بدخواه دیو پلید
دل شاه بچه بر آمد بجوش

سپاه انجمن کرد و بگشاد گوش
بپوشید تن را بجرم پلنگ

که جوشن نبود و نه آیین جنگ
پذیره شدش دیو را جنگ جوی

سپه را چو روی اندر آمد بروی
وقتی که خبر کارهای بدخواهانه دیو سیاه به گوش سیامک رسید عصبانی شد و سپاه را گردهم آورد و با آنها سخن گفت. لباس پلنگی ( که در موقع جنگ می پوشند) را به تن کرد ولی کلاه خود و سپر و ابزار آلات جنگی را همراه خود نیاورد. دیو سیاه را به جنگ خواند و در میان سپاهیان آماده جنگ با او شد. ادامه داستان را در درس بعد می خوانیم.
در درس ایرانشناسی به معرفی آبشار مارگون می پردازیم:



آبشار مارگون نام آبشاری زیبا است که در دره‌های سر سبز در غرب شهرستان سپیدان (در نزدیکی شیراز) قرار دارد.
ارتفاع این آبشار به ۷۰ متر و عرض آن به ۱۰۰ متر می‌رسد. 
این آبشار در جاده سپیدان به یاسوج ودر روستای مارگون واقع شده‌است. (منبع: ویکیپدیا)


آبشار مارگون و روستای مارگون در غرب شهرستان سپیدان قرار داشته و حاصل آب رودخانه کمهر و حوزه آبخیز آن است. تداخل درختان جنگلی و توپوگرافی ناحیه کوهستانی و رودخانه ای، زیبایی عجیبی به این آبشار بلند و زیبا که همچون ماری در دل کوه جاری می گردد، داده است. این مجموعه دارای پتانسیل فراوان جهت جذب گردشگران داخلی و خارجی و نیز یک نقطه پراهمیت، آموزشی و پژوهشی جهت محققان می باشد. روستای مارگون در کنار آبشار مارگون قرار دارد (منبع: خبرگذاری میراث فرهنگی)



  آبشار مارگون یکی از بزرگ ترین و با شکوه ترین آبشارهای ایران است که که از نظر زیبائی و بزرگی و حجم آب خروجی با آبشار شوی رقابت می کند. این آبشار در استان فارس و در کنار روستای مارگون قرار دارد. این روستا از توابع روستای کمهر (Komehr) از شهرستان سپیدان (اردکان سابق) است. سپیدان و مناطق اطراف آن به دلیل کوهستانی بودن و داشتن ارتفاعی بالای ۲۲۰۰ متر آب و هوائی سرد دارد و به گفته شاهدان عینی در مواقعی از زمستان در این آبشار قندیل هائی از یخ تشکیل می شود.
 
در منطقه باغهای سیب زرد و سرخ فراوان دیده می شود. در بین درختان جنگلی آنجا هم زالزالک و نوعی زرشک دیده می شود.
  ساکنان منطقه را «لر» ها و کوچندگان «قشقائی» که بعضی از آنها ساکن شده اند، تشکیل می دهند. یکی از رسوم زیبای روستای مارگون این است که در هنگام جشن ازدواج، عروس و داماد و شرکت کنندگان در جشن با لباسهای زیبای محلی ساعتی را در کنار آبشار به شادمانی می گذرانند.


برای دیدن این آبشار از شهر های یاسوج و شیراز می شود به آنجا رفت که از یاسوج دو راه و از شیراز یک راه وجود داردکه همه آسفالته هستند:
    ۱- یاسوج - کاکان - مارگون  به طول ۶۵ کیلومتر.
    ۲- یاسوج - سپیدان - مارگون به طول ۱۲۵ کیلومتر.
    ۳- شیراز - سپیدان - مارگون به طول ۱۳۰ کیلومتر.
  راه ماشین رو تا جائی که حدود ۸۰۰ متری آبشار است. ادامه دارد و بقیه راه را باید پیاده رفت که این راه سنگفرش و در نزدیکی آبشار دارای پله های سیمانی است.
  در محوطه ورودی آبشار پارکینگی ساخته شده که عکس آن را در گزارش می توانید ببینید.
  در اطراف پارکینگ سرویس بهداشتی و محوطه های مسطحی ساخته شده که برای اقامت و برپا کردن چادر مناسب است.
  در اطراف پارکینگ و در طول راه رسیدن به آبشار سطل زباله نصب شده ولی متاسفانه بعضی از گردشگران زباله های بسیاری را در محیط پراکنده اند (منبع: گروه کوه نوردی زاگرس)





لینک درس گذشته: http://persianist.blogspot.com/2009/10/blog-post_30.html





هشتِ هشتِ هشتادُ هشت - داستان کوتاه

هشت سال پیش، دوم دبیرستان، همه تصمیم گرفتیم تو تاریخ هشت هشت هشتادو هشت تو ونک جلو داروخانه قانون جمع بشیم. روزی که این قرار رو گذاشتیم نمی دونستیم زندگی مثل یه قطار شهربازی می مونه که بعد از اینکه سربالایی رو رد کرد چنان سرعتی میگیره که همه فقط به این فکر میکنن که کلاهشونو باد نبره. قطار ما اون موقع هنوز تو سربالایی بود و امروز که داروخانه قانون هیچ کدوم ما رو ندید مطمئن شد که کسی تو سربالایی ها از قطار جا نمونده.



۱۳۸۸ آبان ۸, جمعه

تئوری موسیقی-درس سوم-کلید های دو (سوپرانو-مزو سوپرانو-باریتون-تنور)



کلید های دو :
کلید سوپرانو : وقتی کلید دو ( که شبیه حرف بی انگلیسی است) بر روی خط اول خطوط حامل قرار بگیرد به آن کلید سوپرانو گفته می شود. وسط این کلید نشان دهنده خطی است که این نت بر روی آن قرار گرفته است. نتی که بر روی این خط قرار می گیرد ( خط اول ) نت دو از اکتاو چهارم می باشد ( از سمت چپ) این کلید اکنون منقرض شده و سابقا برای نوشتن وکال سوپرانو استفاده می شده است. اکنون در ترومبون سوپرانو که سازی است که به ندرت استفاده می شود استفاده از این کلید هنوز ادامه دارد و در آثاری از باخ مشاهده می شود.
کلید مزو سوپرانو ( متسو سوپرانو) :
وقتی کلید دو بر روی خط دوم خطوط حامل بیاید این کلید را مزو سوپرانو می خوانند. همچنین نتی که بر روی خط دوم بیاید نیز نت دو اکتاو چهارم خواهد بود. این کلید اکنون منقرض شده و سابقا برای نوشتن آواز های گروه کر در مزو سوپرانو استفاده می شد.
کلید آلتو : این کلید سومین کلید از سمت چپ شکل بالاست. هر گاه کلید دو ( که به شکل حرف بی انگلیسی است ) بر روی خط سوم از خطوط حامل بیاید. نتی که بر روی خط سوم این کلید هم قرار بگیرد نت دو اکتاو چهارم می باشد. این کلید هم اکنون برای قطعات در ساز های ویولا و ترومبون آلتو استفاده می شود. این کلید در گذشته برای صدای وکال آلتو استفاده می شده و همچنین در سازهایی که گستره صدا دهی میانه داشته اند ( نه خیلی بم بوده و نه خیلی زیر بوده اند ) مانند ابوا و بعضی از انواع فلوت که به آنها رکوردر می گویند استفاده می شده است. البته در آثار برامس که برای گروه کر که به همراه ارگن کلیسا همخوانی می کرده اند نیز این کلید یافت می شود. لازم به توضیح است که این ساز ها را در درس سازشناسی مفصلا توضیح خواهیم داد. 
کلید تنور: وقتی کلید دو بر روی خط چهارم از خطوط حامل قرار بگیرد این کلید را به نام کلید تنور می نامند و نتی که بر روی خط چهارم قرار گیرد را دو می نامند. این کلید قبلا برای وکال های تنور استفاده می شده اما اکنون وکال تنور با ترکیبی از کلید های تریبل ( که توضیحش قبلا آمد ) و کلید بیس ( که توضیحش بعدا خواهد آمد ) نت نویسی می شود. کاربرد امروزی این کلید در ساز های زیر مشاهده می شود : بیسون ؛ ویولن سل ، دابل بیس ، اوفونیوم ، و ترومبون ( که در نت نویسی آن از کلید های مختلفی استفاده می شود )
کلید باریتون : این کلید یکی از منقرض شده ترین کلید های دو است که در گذشته بر روی خط پنجم خطوط حامل قرار می گرفته که به کلید باریتون نامیده میشده است. معادل دقیق آن کلید باسی است که بر روی خط سوم آمده و به همین نام خوانده می شود. این کلید توانسته است کلید دو باریتون را منقرض کند.
در درس بعدی به کلید های باس می پردازیم و این سه کلید را به طور خلاصه مرور خواهیم کرد. 
درس ادبیات: ابیات زیر از شاهنامه و داستان کیومرث انتخاب شده است:
سخن گوی دهقان چه گوید نخست

که نام بزرگی به گیتی که جست
که بود آن که دیهیم بر سر نهاد

ندارد کس آن روزگاران به باد
مگر کز پدر یاد دارد پسر

بگوید ترا یک به یک در به در
که نام بزرگی، که آورد پیش

کرا بود از آن برتران پایه بیش
پژوهندهٔ نامهٔ باستان

که از پهلوانان زند داستان


 در این ابیات فردوسی بیان می دارد که نمی داند که چه کسی ابتدا بر جهان حکومت می کرده و کسی اولین تاجگذار را به یاد ندارد. ( به عقیده نگارنده در بیت دوم، "یاد" صحیح است و نه "باد"). و این تاریخ نسل به نسل منتقل شده است.

چنین گفت کابین تخت و کلاه

کیومرث آورد و او بود شاه
چو آمد به برج حمل آفتاب

جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان ز برج بره

که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد بر جهان کدخدای

نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش بر آمد به کوه

پلنگینه پوشید خود با گروه
ازو اندر آمد همی پرورش

که پوشیدنی نو بد و نو خورش
به گیتی درون، سال سی شاه بود

به خوبی چو خورشید بر گاه بود
همی تافت زو فر شاهتشاهی

چو ماه دو هفته ز سرو سهی
دد و دام و هر جانور کش بدید

ز گیتی به نزدیک او آرمید
دو تا می‌شدندی بر تخت او

از آن بر شده فره و بخت او  














در این ابیات فردوسی می گوید که ابتدا کیومرث شاه بود و دنیا با شاهنشاهی او آشنا شد. و کیومرث کاخ خود را در کوه ساخت. و پرورش از دوران او آغاز شد و غذا ها و لباس های نو در زمان او به وجود آمد. دوران حکمرانی او سی سال بود و فردوسی از این دوران به نیکی یاد می کند و همه گرد او جمع شده بودند بر وی تعظیم می کردند.
در بخش ایران گردی، هر هفته تصاویری از یکی از نقاط ایران برای شما قرار می دهیم:


عکس زیر کاروانسرای قصر بهرام را در پارک ملی کویر، در شمال شرقی دریاچه نمک قم را نشان می دهد که کلا این ناحیه از نواحی مورد علاقه من است که خیلی مواقع با ماشین در شب ها و صبح های زود میرفتم.
مطلب زیر را از سایت کویر های ایران انتخاب کردم در رابطه با این کاروانسرا:
قصر بهرام کاروانسرای مربع شکل متعلق به عهد صفویه می باشد که از دیوارهای بلند با چهار برج نیم دایره تشکیل شده است. این کاروانسرا به دستور شاه عباس صفوی و بر سر سه راهی اصفهان، خراسان و مازندران بنا نهاده شده است. قصر بهرام از سنگ ساخته شده و دارای 4 ایوان و 24 حجره می باشد. شترخوانها یا اصطبلهای این کاروانسرا به گونه ای تعبیه شده اند که کاملا در پشت اتاقها قرار می گیرند. آب مصرفی این کاروانسرا از چشمه سیاه در 5/7 کیلومتری قصر، توسط آبراهه سفید رنگی که از سنگ تراشیده شده، منتقل می شده است.
توضیح مدیر وب سایت : قصر بهرام در فاصله 50 کیلومتری جنوب پیشوای ورامین و در پارک ملی کویر  قرار دارد برای ورود به این منطقه اخذ مجوز از سازمان حفاظت از محیط زیست الزامی است . در منطقه جنوب شرقی قصر , سیاه کوه با ارتفاع 1865 متر قرار دارد .
راههای ورود به منطقه :
مسیر اول : مسیر پیشوا - قلعه بلند - مبارکیه ( محیط بانی ) و سپس قصر بهرام
مسیر دوم : مسیر گرمسار - لجران - کهک - جاده سنگفرش گرمسار و سپس قصر بهرام
مسیر سوم : ورامین - چرمشهر - بند علی خان - کوه های دوازده امام - مبرکیه و سپس قصر بهرام
مسیر چهارم : کاشان - آران - مرنجاب - سفیدآب و سپس قصر بهرام
نکات ایمنی : اگر از مسیر جنوبی قصد عزیمت دارید ( مسیر سفیدآب ) از مسیر خارج نشوید . این منطقه دارای باتلاقهای فراوان است .
مسیر جاده سنگفرش برای خودرو پیشنهاد نمی شود .

لینک درس گذشته : http://persianist.blogspot.com/2009/10/httppersianist.htmlg







۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

از موسیقی اعتراضی تا اعتراض به موسیقی

این متن مقاله جدید من در مجله رپ فارسی است.
موسیقی را در قبل از زمان مشروطه تنها در دو فضا شنیده می شد. یکی جنبه خصوصی داشت، در منزل بزرگان و اهل ادب که بزرگان گردهم می آمدند و دیگری در بین عوام بود در مراسم عروسی، که شامل پاگشا، عروس کشون و دیگر مراسم میشد. اما انقلاب مشروطه که بر فرهنگ و اندیشه ایرانیان تاثیر گذاشت این هنر را نیز دستخوش تغییر کرد. موسیقی از خانه بزرگان خارج شد، با ادبیات عامیانه مخلوط گردید و در فضای آرمان خواهی آن دوران با صدای عارف قزوینی به گوش رسید. تصنیف هایی که امروزه عنوان اجداد موسیقی اعتراضی فارسی را یدک می کشند


موسیقی اعتراضی، موسیقی سیاسی که مبتنی بر شعار باشد نیست. موسیقی اعتراضی، موسیقی است دارای خواستگاه اجتماعی که آرمان های فراموش شده جامعه را طلب می کند. گاه مانند "جمعه" فرهاد، به بازخوانی یک رویداد تاریخی اجتماعی می پردازد و گاه در "یار دبستانی من" فریدون فروغی از درد مشترک لایه ای از اجتماع سخن می گوید. موسیقی اعتراضی پس از مشروطه به سکوتی چند دهه ای فرو رفت تا در غالب ترانه های اعتراضی اواخر دهه چهل و دهه پنجاه در غالب موسیقی پاپ دوباره متولد شود.

در بعد از انقلاب موسیقی اعتراضی بار دیگر اگر چه خاموش نشد اما کم رنگ گشت. هرچند ترانه های حماسی فریدون فرخزاد را نباید از یاد برد. اما نسل جدید ایران پایه گذار سبک جدید موسیقی اعتراضی بود که این بار در غالب متفاوت تری متولد میشد. سبکی که در پیش از آن برای موسیقی اعتراضی در فرهنگی متفاوت استفاده شده بود این بار با سازها و ملودی های ایرانی بار دیگر متولد شد. رپ فارسی از جهتی با موسیقی اعتراضی دوران مشروطه شباهت داشت؛ آرمان خواهی و وطن پرستی بخشی جدا نشدنی از آن بود. بهرام، یاس و هیچکس پیشروان این راه بودند و در کنار آنها صدها نفر دیگر این راه را با آنان می پیمودند. هر چند در نیمه دیگر کره زمین، که زادگاه این سبک به شمار می رفت، دیگر از این غالب برای آرمان خواهی اجتماعی استفاده نمی شد ، اما در این سو این غالب موسیقی توده های جوانان را با یکدیگر پیوند می داد، و به مانند دوران مشروطه، اعتراض را عامیانه تر می ساخت. این دوران هم دیری نپایید.

عوامل زیادی را در خاموش شدن این جریان اعتراضی ذکر می کنند. برخی علت افول آن را در عوامگرایانه شدن آن ذکر کرده و برخی دیگر اختلاط سبک های دیگر در آن را باعث افول آن می دانند. عده ای دیگر از منتقدان نیز بی مایه بودن این سبک موسیقی را علت تغییر جهت آن می خوانند. به باور من آنچه باعث اعتراض به موسیقی اعتراضی شد، را نباید در امتزاج آن با سایر سبک ها دانست زیرا مفهوم موسیقی اعتراضی بسیار ریشه ای تر از این است که با امتزاج سبک ها و تشکیل غالبی جدید از بین برود. حقیقت این است که موسیقی آرمان خواه غالبش را بر حسب شرایط فکری اجتماع تغییر می دهد. در شرایط ادیبانه مشروطه، تصانیف گرانسنگ را بر می گزیند، و در فضای کوچه بازاری و گفتاری اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد، غالب عامیانه رپ را ترجیح می دهد.

امروزه موسیقی اعتراضی را می توان در غالب های جدیدی مشاهده کرد. می توان آن را حرکتی رو به آینده دانست مانند آثار گروه کیوسک ، یا آن را با ریشه هایی به گذشته پیوند داد مانند آثار محسن نامجو. در شرایط روشن فکری و ادبیات نوین معاصر این غالبی است که موسیقی اعتراضی برگزیده. غالبی که چکیده همه غالب های پیشین را دارد. هم به دوران مشروطه شبیه است و هم شباهت هایی به غالب رپ در بسیاری از آثار آن به چشم می خورد. موسیقی اعتراضی که از خانه های بزرگان آغاز شد و در حدیث های عامیانه کوچه و بازار تجلی یافت امروز مسیر جدیدی را طی می کند تا صدایی باشد از آرمان خواهی جامعه آرمان خواه ایرانی

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

تئوری موسیقی- درس دوم- کلید سل و کلید فرانسوی




لینک درس گذشته : http://persianist.blogspot.com/2009/10/blog-post_23.html

در درس گذشته راجع به کلیاتی در زمینه تئوری موسیقی صحبت شد. در درس امروز راجع به کلید های تریبل ( کلید سل و کلید فرانسوی) صحبت می کنیم
اجازه بدهید مختصری به انواع کلید ها بپردازیم :

شکل زیر کلیه کلید ها را نشان میدهد. بعضی از این کلید ها متداولند و برخی دیگر منسوخ شده اند.
کلید اول از سمت چپ کلید فرانسوی یا کلید ویولن فرانسوی نام دارد. این کلید در قرن هفدهم و هجدهم اکثرا در فرانسه رواج داشته و برای نوشتن قطعات فلوت و ویلن از آن استفاده می شده است. در این کلید سل بر روی خط اول قرار داشته و نت های دیگر در بالا و پایین آن قرار میگرفته اند. یکی از خواص این کلید این بوده که محل قرار گیری نت ها همانند نت های بیس ( کلید فا) بوده اند با این تفاوت که دو اکتاو بالاتر قرار داشته اند. لازم به توضیح است که در درس هارمونی به نام نت ها در کلید های مختلف می پردازیم.

کلید دوم کلید سل است که متداول ترین کلید برای نوشتن قطعات موسیقی به شمار می رود. این کلید بر روی خط دوم واقع شده و نت سل نیز بر روی این خط واقع می شود. این کلید را کلید تریبل نیز می نامند. چون امروزه تنها همین کلید سل متداول است، بنابراین کلید سل و کلید تریبل مترادف حساب می گردند. همچنین سابقا نیز این کلید به عنوان "کلید ویولن" نامیده می شده است. این کلید برای نوشتن قطعات در سازهای فلوت ، ابوا ، هورن انگلیسی، انواع کلارینت و ساکسیفون ، فلوت کیسه ای ، یوفونیوم ، باریتون، ترومپت ، گیتار ، ویبرافون ، زیکرافون و بسیاری از سازهای دیگر کاربرد دارد که در درس سازشناسی به طور تخصصی مورد بررسی خواهد گرفت. نت هایی که در این کلید بر روی خطوط حامل قرار می گیرند از می اکتاو 4 ام شروع شده و به فای اکتاو پنجم ختم می شود.

در آخر این درس هم مطابق درس قبل درس را با غزلی از غزلیات حافظ پایان می بریم و آن را در حد امکان تفصیر می کنیم:
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
ما مریدان روی سوی قبله چون آریم چون روی سوی خانه خمار دارد پیر ما
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم کاین چنین رفته‌ست در عهد ازل تقدیر ما
عقل اگر داند که دل دربند زلفش چون خوش است عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما
روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما
با دل سنگینت آیا هیچ درگیرد شبی آه آتشناک و سوز سینه شبگیر ما
تیر آه ما ز گردون بگذرد حافظ خموش رحم کن بر جان خود پرهیز کن از تیر ما

در بیت اول حافظ می گوید دیشب پیر مسجد به سوی شرابکده آمد و حافظ ار همراهانش می پرسد که اکنون که این اتفاق افتاده و امام مسجد ساکن میخانه شده ، تدبیر و روش ما چیست
در بیت دوم می گوید : ما که از میخانه به حقیقت و خدا پرستی زسیده ایم حالا این پیر مسجد رو به میخانه آورده است
در بیت سوم می گوید : در راه رسیدن به حقیقت، ما صوفیان و دیگر خدا پرستان همه در یک مسیر حرکت می کنیم و از روز نخست آفرینش نیز چنین روشی بوده است.
در بیت چهارم حافظ منطق عقلی فلاسفه را مورد اشاره قرار می دهد و می گوید که اگر عقل انسان بداند که به وسیله دل می توان به چه حس و حالی از کشف حقیقت دست یافت، همه عاقلان و فلاسفه مانند ما صوفیان دیوانه می شدند.
در بیت پنجم حافظ از لطف و خوبرویی پروردگار به عنوان راه گشای مسیر صوفیان یاد می کند و می گوید که خوشرویی لطف از ارکان تصوف است.
در بیت ششم حافظ به اهل مسجد رو کرده و می گوید آیا شما نیز در دل هایتان آه ۀآتشناک و سوز سینه ما صوفیان را حس می کنید؟
در بیت آخر حافظ بر خودش نهیب می زند و می گوید که آه نکش زیرا آه تو از روزگار گذشته و ملکوت خداوندی می رسد پس بر جان خود و دیگران رحم کن و آه خود را در دل خود نگه دار

در درس بعدی در مورد کلید های دو صحبت خواهیم کرد. لینک درس گذشته را در زیر می گذارم:
http://persianist.blogspot.com/2009/10/blog-post_23.html

۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

تئوری موسیقی - درس اول - مقدمه





در این درس به تئوری ظاهری موسیقی می پردازیم. منظور از تئوری ظاهری تمام نکاتی است که در یک قطعه موسیقی به چشم می خورد و شامل نت ها ( از لحاظ مدت زمانی) ، سکوت ها، کلید ها ، میزان ها ، علامت های حسی، تکرار ها، کسر میزان و ... میشود. مباحثی که ظاهری نیستند مانند هارمونی، فواصل ، ارزش نت ها از لحاظ فاصله ها (پرده و نیم پرده) ، گام و ... در تئوری تحلیلی موسیقی ( هارمونی) در چهار جلد ارائه خواهند شد.


نوشته ای را در نظر آورید. در اولین نگاه این نوشته از خطوط و حروفی که بر روی این خطوط قرار گرفته اند تشکیل شده اند. در مرحله دوم این نوشته از پاراگراف ها و جملات تشکیل شده و در مرحله سوم از لغات و عبارات. یک قطعه موسیقیایی نیز مانند یک نوشته ادبی از خطوط و حروف و کلمات و جمله ها تشکیل شده است. در یک قطعه موسیقی، نت ها نقش حروفی را دارند که در روی 5 خط و بین آنها قرار میگیرند. این 5 خط را خطوط حامل می نامیم. نت ها می توانند بر روی این خطوط واقع شوند یا در فاصله بین آنها قرار بگیرند. هر نت با توجه به محلی از این خطوط که قرار میگیرد یک نام دارد و یک صدا را نشان می دهد. این نت ها در اصللاح بین المللی به ترتیب به صورت زیر خوانده میشوند:
محل قرار گیری این نت ها به کلید قطعه بستگی دارد. کلید یک قطعه مانند زبان یک نوشته است و تا زمانی که کلید یک قطعه شناخته نشود تشخیص نت های آن امکان پذیر نخواهد بود. در شکل زیر مطالب آموخته شده را مرور میکنیم

در شکل که از قطعه دانوب آبی اثر اشتراوس آهنگ ساز اتریشی انتخاب شده است دو نوع از کلید ها نشان داده شده اند ( این دو نوع متداول ترین کلید ها می باشند) این کلید ها را کلید سل و کلید فا می نامند. کلید ها انواع زیادی دارند که در آینده به آن می پردازیم. در شکل بالا 5 خط حامل را ملاحظه میکنید و میبینید که نت ها بین خطوط و روی خطوط قرار گرفته اند. در بعضی از قطعات که برای دو دست نوشته شده اند ( مانند اکثر قطعات پیانو) دو سری از خطوط حامل را به وسیله یک آکولاد به یکدیگر مرتبط میکنند که در این حالت به مجموعه آن خطوط حامل بزرگ گفته میشود. بعد از علامت کلید ، علامت کسر میزان یا علامت میزان قرار میکیرد که مفهوم آن در آینده توضیح داده میشود. لازم به ذکر است که تشخیص نت ها در کلید های مختلف را در درس هارمونی به طور مفصل برایتان توضیح خواهم داد
در درس آینده بخشی از کلید ها را مرور خواهیم نمود و این درس را با رباعی از خیام به پایان می بریم:

گر می نخوری طعنه مزن مستانرا بنیاد مکن تو حیله و دستانرا
تو غره بدان مشو که می مینخوری صد لقمه خوری که می غلام‌ست آنرا

توضیح: این بیت اشاره دارد به کسانی که خود را بیش از دیگر مقید به اسلام می دانند می گوید که از اینکه شما شراب نمی نوشید احساس غرور نکنید بلکه این لغمه هایی که می خورید و بسیاری از امور روزانه تان توسط کسانی پرورده می شود که شراب می نوشند پس از اخلاق به دور است اگر بر آنان خرده بگیری

۱۳۸۸ مهر ۲۹, چهارشنبه

مطالب جدید وبلاگ



در این پست مطالبی که از این پس در بلاگ خواهم نوشت را فصل بندی می کنم. بعضی از این مطالب آموزش موسیقی بوده و بعضی دیگر جنبه عمومی دارند. ضمنا بعضی از آثارم نیز در وبلاگ قرار خواهد گرفت. مطالب آموزش موسیقی به چندین دسته تقسیم خواهد شد. بخش اول تئوری موسیقی ( از دیدگاه زمان) است. بخش دوم هارمونی و کنتراپوان است که خود در 4 جلد ( مانند منابع کلاسیک ) خواهند آمد. بخش سوم ، مطالبی در مورد استدیو ، میکس و مسترینگ است که خیلی مفصل می باشد. بخش چهارم ، آموزش آهنگسازی ( روش هایی برای ابداع و پرورش خلاقیت) و نیز تنظیم ( ارکستراسیون) است. در این بخش سعی می کنم مسائل روز مانند آموزش نرم افزار و تکنیک های جدید و غیره را نیز در حد امکان بگنجانم. بخش های دیگر آموزش موسیقی شامل سبک شناسی ، آشنایی با فرم در موسیقی ، آشنایی با موسیقی مقامی ایران، آشنایی با موسیقی نواحی ایران و سازشناسی است. چنانچه علاقه مند به ارائه مطالب دیگری نیز هستید در قسمت نظرات بنویسید.

در بخش عمومی مطالب به دو دسته تقسیم می شوند. بخشی آثار موسیقیایی من است و بخشی شامل داستان های کوتاه من ، شعر ها ، ترجمه ها ، تفسیرآثار ادبیات فارسی ، مقالات تاریخی ،فلسفی ، علمی و ایران شناسی که در حوزه تخصص من می گنجند قرار خواهند گرفت.همچنین مقالاتی که در سایر سایت ها مینویسم ( در ارتباط با موسیقی) نیز در وبلاگ خواهم آورد. امید است که تلاش نگارنده تاثیر مثبتی بر فرهنگ و موسیقی ایران داشته باشد. سعی خواهم نمود هر مطلب را با شعری از ادبیات فارسی به پایان ببرم. از نظرات سازنده شما پیشاپیش تشکر میکنم

چون ابر به نوروز رخ لاله بشست***** برخیز و بجام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه ماست ***** فردا همه از خاک تو برخواهد رست

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

عافیت طلبی ،راهی که سرانجامش احمد آباد است.




محمد مصدق در آن روز ها که هنوز مصدق السلطنه صدایش می کردند ، والی فارس بود و از سنخ ملک و رعیت همه را به حد کمال دارا. می توانست سال ها در کنار آن آسوده بخوابد و بخواباند و از گزند سیاست در امان باشد. می توانست افسار سیاست را به قوام السلطنه ها بسپارد و فرسنگ ها راه را بر خود هموار ننماید تا در دادگاه لاهه از حقوق همان رعایا ، که او آنها را ملت ایران نامید ، دفاع نماید. می توانست سال ها در آزادی در املاکش زندگی نماید ولی ترجیح داد آزادی همان مردمان را به بهای بند خویش ببیند. ترجیح داد سال ها در احمد آباد زندانی باشد و حتی دوستدارانش را از مراسمی ساده بر مزارش محروم کند اما تسلیم نشود. به راستی چرا ؟ به راستی چرا مصدق چهره برجسته استقامت و عدم عافیت طلبی در روزگار معاصر است ؟ چرا در زمانی که شاهزادگانی به مانند او کمر به فروختن ایران بسته بودند، این نواده عباس میرزا خود را برای مواجهه با بی مخ های روزگار آماده کرده بود ؟ از زندگی این بزرگ مرد چه درسی می توان گرفت ؟

آیا به راستی ما می توانیم چشم هایمان را ببندیم و تنها به فکر خویش باشیم ؟ مصدق اکنون بخشی از هویت ما شده است، آیا عافیت طلبی شخصی ما نادیده گرفتن هویت خودمان نیست ؟ و به راستی ملتی که هویت خود را نادیده می گیرد به چه می خواهد برسد ؟ آیا تا به حال کوشیده ایم که رفتار هایمان را با این معیار بسنجیم ؟ آیا قدمی برای جمع خودمان برداشته ایم ؟ مصدق به انسان به عنوان موجودی مجرد نمی نگریست. انسان در نظر او تجسم جمعی از افرادی بود که تلاش می کنند ، پیروز می شوند ، شکست می خورند و زندگی می کنند . فقط او نبود که به خاطر عافیت طلبی برخی به احمد آباد تبعید شد، احمد آباد تبعید گاه همه کسانی بود و هست که سعادت خویش را در سعادت جامعه خویش دیدند. امروز بیایید معیاری نو داشته باشیم. الگو های خود را کسانی انتخاب کنیم که در کنار هم بودند نه در کنار املاک خود به پاسبانی مشغول. بیایید قدم هایمان را برای همدیگر برداریم "که این درد مشترک هرگز جدا جدا درمان نمی شود."

شاهین پژوم
18 مهر 1388

۱۳۸۸ شهریور ۱۵, یکشنبه

مصاحبه با تلویزیون Arte



این مصاحبه ماجرای طولانی داره. بعد از ضبط آهنگ تریپ ما و بکس سروش ( ورژن اولش ) ، یک گروه چهار نفری از اروپا به سرپرستی امیر حمز برای ساختن مستندی در مورد موسیقی مستقل به ایران اومدند. با خیلی ها صحبت کردند از جمله گروه اوهام،پیکولو ، بروبکس،محسن نامجو ، بابک آخوندی ، ما و چند نفر دیگه. نتیجه اش هم فیلم نود دقیقه ایی شد به نام صدای سکوت که در فستیوال نیویورک هم اکران شد. بخش هایی از اون فیلم هم که بیشتر شامل من و سروش بود در شبکه های تلویزیونی از جمله آرته پخش شد. حتی صدای آمریکا هم با کارگردان این فیلم مصاحبه کرد و بخش هایی از این فیلم رو نشون داد. من و سروش کاملا از پخشش بی اطلاع بودیم تا اینکه توسط دوستانمون در جریان قرار گرفتیم.

با تشکر از دوستانم حسین تهی و افشین یارتو که این فایل رو برای اولین بار در اختیار من قرار دادند و یه توضیح هم بدم که اون کسی که به اسم علی در این فیلم حضور داره ، اسمش آراده که با لقب ارد آهنگ تروریست رو با سروش خونده